صفحات

حیف از آن روزگار و صد حیف از آن مَردُم.

روزگاری را در خاطر دارم وقتی مطلبی در وبلاگ یا سایتی منتشر می کردی، به شب یا صبح نرسیده سیل پیام و نظر و آمار مطالعه را می دیدی،اما حالا چه ؟! حیف . البته آن موقع ها مثل الان نبود و سرویس های وبلاگ نویسی اینقدر امکانات نداشتند اما خواننده و اهل داشتند. ولیکن چه فایده که در کشور من و یا شایدم در دنیا مردمان اسیر همه چیز آماده و کوتاه و مختصر شده اند. انگار حتی حوصله خواندن یک نوشته ۵ خطی را هم ندارند و به همان دو خط و گاهی هم یک خط راضی ترند. گمانم ما در گذشته جا ماندیم و نسل نو رسیده ( دهه ۷۰ ) دیگر دنبال چیز دیگریست. البته دهه هشتاد و نود که دیگر خدا بخیر بگذراند.
نه در مقام نقدم آمدم امروز و نه در مقام نصیحت، بارها قلم و کاغذ را برداشتم چیزی بنویسم اما بنویسم  که چه کسی بخواند و شاید که ببیند ؟! اما مهم نیست. معتقدم روزگار و تاریخ همیشه در حال چرخش است. شاید روزی هم روزگار بهتر از این شد. خب اون رو شما هم یاد من باشید. روزی که نه از فیس بوک خبری هست و نه از این پیامرسان های چرند آدم دور کن و گرفتار کن.
به امید بودن در کنار هم به امید خواندن و دیدن هرچه بیشترُ و به امید دانش و انسانیت بیشتر. شاید ...

ریاست محترم قوه قضاییه، جناب آقای لاریجانی؛ این گله نیست، درد است !



همیشه از این اینکه به شعبات خاصی از محاکم به خاطر برخورد مناسب و شایسته قضاتشان سر بزنم و کسب علم کنم لذت برده‌ام، و همیشه شیفته این تواضع و فروتنی قضات با تجربه که  سالها در ره حق و علم کوشیده‌اند  بوده‌ام. اما ماجرایی را که تعریف خواهم نمود داستانیست عکس آن ، که بسیار مرا  به یاد تمثیل  درخت پربار و سر به زیری می‌اندازد.
برای اعلام وکالت و اعتراض به قرار منع تعقیب پرونده‌ای به شهرستانی کوچک رفتم، جالب بودن ماجرا از همان اول برایم آغاز گشت که دادستان نیز برای خود شعبه رسیدگی با تعیین وقت می‌داشت.  که البته خلاف قانون هم نیست. جالب ماجرا آنجا بود که پرونده‌ی موکل در شعبه معنون بود و خود دادستان هم زحمت قرار منع تعقیب را کشیده بودند. بنده نیز به حسب اظهارات موکل لایحه‌ای اعتراضیه تنظیم نمودم با مطلعی به شرح جاری « احتراماً با استعانت از درگاه احدیت و استیذان از محضرمقدس دادگاه، نظربه اینکه قرار منع تعقیب صادره به شماره … مورخ … موضوع پرونده کلاسه بایگانی … صادره از شعبه دادستانی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان …  ، بنا به دلایل و مستندات ذیل الذکر  بر خلاف موازین شرعی و مقررات قانونی اصدار یافته، لذا ضمن اعتراض بر حسب لایحه تقدیمی، استدعای نقض قرار صادره بر مبنای انصاف و عدالت را دارم ». در پشت درب اتاق دادستان منتظر دستور ایشان بودم که سربازی که مامور بردن اوراق و اخذ امضای ایشان بوده بنده را خطاب قرار داد که دادستان با شما کار دارند. بنده نیز بدون فوت وقت جهت اینکه شاید فرصتی هم برای دیدار و صحبت شود به داخل اتاق رفتم. اما رفتن هماناو گرفتاری هم همانا. دادستان محترم با نشان دادن برگه لایحه به بنده عنوان نمودند که این متن را شما نوشتید، کجای حرف و رأی من خلاف موازین شرع و قانون بوده است؟ شما به چه استنادی این حرفها را نوشتید؟! باید اثبات کنید، مطمئن باشید علاوه بر گزارش به کانونتان، برای شما اعلام جرم خواهم نمود، متأسفانه یکه خورده بودم  ه خود را در شرایطی دیدم که گویی متهم هستم و بایدبرای اولین بار در پرونده موکلم از خودم در مقابل دادستان دفاع نمایم. با زبان الکن لب به سخن گشودم و عرض نمودم که عرایض بنده به حسب اظهارات موکل است که ذیلا به این موضوع اشاره هم شده است. اما گویی جناب دادستان دلشان از جایی دگر پر باشد و اولین بهانه به ایشان فرصت خالی شدن روحی را بدهد، بنده رابا عبارات مختلف مورد نوازش قرار دادند. القصه بنده که خود را در جایی دیدم که آتش سخن بنده در نمی‌گیرد، زبان به پوزش گشودم و عنوان نمودم که هیچ‌گاه قصد بنده از درج عبارت « خلاف موازین شرعی و قانونی » خدای ناکرده اتهام و توهین نبوده که حضرتعالی بر خلاف حق و شرع و قانون قلم زده‌اید و عنوان نمودم که   حاضرم اگر این عبارت خاطر عالی را مکدر نموده، لایحه را مسترد نموده و لایحه‌ای نوین در پرونده بگذارم، که با چنان پاسخی روبرو شدم که سکوت را مرجح دانستم. مدام با عباراتی  همچون ( که سراسر لایحه‌ی شما فاقد بار حقوقی و سراسر بی‌ادبیست و فارق التحصیل داشگاه آزاد هستید و دانشگاهی که دعوت نامه می‌فرستد برایتان  و... بنده را مورد لطف خود قرار دادند ).  دادستان محترم گویی عزمی راسخ داشتند و بر این باور بودند که بنده به ایشان توهین نموده‌ام با درج این عبارت و به نوعی ایراد اتهام ناروا نموده‌ام و بابتش باید محاکمه گردم و به قول دادستان محترم که حتی حاضر بودند « تا انفصال بنده » هم پیش بروند، قطع نظر از اینکه منظور جناب دادستان مسلماً « ابطال پروانه » بوده است و نه انفصال که مربوط به مشاغل دولتیست. بنده نیز مجدداً اعلام نمودم که به هیچ وجه قصد جسارت نبوده و نیست. اما این حرفهای بنده سطل آبی بود در حریقی که در خانه‌ای عظیم افتاده. معظم له در پایان به جهت آنکه لطف را در حق بنده تمام نموده باشد فرمودند که « حیف با خودم عهد نمودم به سگی که پارس نمی‌کند لگد نزنم وگرنه می‌دانستم با تو چکار کنم، الان بازداشتت نمی‌کنم تا بعداً تخلف و اعلام جرم شما را انجام دهم تا شما بدانی و دادسرای انتظامی » یک کپی از دفترچه وکالت بنده گرفت و زیر عبارت خلاف موازین قانونی و شرعی را یک خط بزرگ کشید تا بداند بعداً با بنده چه کند.
آقای لاریجانی محترم، ریاست قوه قضاییه ، این‌ها که گفتم داستان نبود، اتفاقاتی بوده است که در اتاق یکی از دادستان های شما در شهرستانی که « که دیگر اگر کلاهم اگر بیافتد، بر نخواهم گشت برای برداشتنش » افتادس. دادستانی که بنده و لایحه ام  را به خاطر درج عبارت « خلاف موازین حقوقی و شرعی » سراسر بی ادبی دانسته بود.  در حالیکه خود اینچنین الفاظی درشت در حضور سربازانش نثارم نمود. و هیچکدام را هم بی ادبی ندانست و خود را هم علم مطلق پنداشت. وگرنه اعتراض از حقوق حقه هر شخص است که رایی را خلاف واقع می‌داند مورد اعتراض قرار دهد  و این مرجعی بالاتر است که تشخیص و تمیز می‌دهد که اعتراض به جا است یا خطا، نه آنکه چون به رایمان اعتراض شد برخورد شخصی بکنیم ووکیل را تهدید نماییم و به قول آن دادستان تا « انفصال » وکیل  هم پیش برویم. نه اینگونه نیست. چه بسا بسیار خطا و نسیان برای بسیار بزگان پیش آید. ما که معصوم نیستیم. ریاست محترم قوه قضاییه، جایگاه وکیل اگر بالاتر از جایگاه قضات نباشد، بی‌شک پایین‌تر هم نخواهد بود، چراکه این دو به سان دو بال فرشته‌ی عدالتند که دوشادوش یکدیگر در جهت اثبات حق می‌کوشند و نه در مقابل هم و به خصم.
 

به کجا چنین شتابان !؟


متأسفانه در یکی دو سال اخیر روند مدرک گرایی آنچنان رشدی داشته است که در این میان خود علم موضوع مدرک محجور مانده است. درهمین راستا اشخاصی هم اعم از حقوقی و حقیقی، هیزم به آتش افروخته میریزند و با تبلیغات های رنگانگ و کلاسهای گوناگون و اخذ پولهای بی حساب و کتاب و نظارت، از گرمایش گرم میشوند و کسی هم از مسئولان همیشه بیدار ! به چاره‌ای در این خصوص نپرداخته‌اند که این مدیریت ما را راه به کجاست. هرکه در این وزارت بی‌علم آمد، فقط به دنبال آمار و ارقام بوده است که مگر بعد از پایان حکومت دوستانش بتواند در اداره‌های دیگر نان و بوقلمونی برای خانواده فراهم آورد. و در این وانفسا تنها دانش بود که مورد ستم قرار گرفت، این روزها هرکه از دوستان و آشنایان و همکاران را میبینیم میگویند که کارشناسی ارشد را گرفتی؟! برای من جالب است که هیچکس به فکر این نیست که دانش و مدرک دو مقوله جدا هستند، هیچکس با داشتند مدرک بالاتر الزاماً باسوادتر نیست چراکه تا زمانی که شما چیزی نخوانید مطمئناً چیزی هم نمیدانید. ولی کجا و به چه کسی میتوان این حدیث گفت؟! در جامعه‌ای که اکثریت آن صرفاً به دنبال مدرکند و نه علم آن مسلما نباید به دنبال پیشرفت بود ، چراکه برای کارمندی که صبح زود تا بعد از ظهر را باید در اتاقی و اداره‌ای بگذراند هیچ چیز شیرینتر از آن نیست که حقوقش را بالاتر ببرند، چه چیزی بهتر از مدرک بالاتر، مگر مدرک بالاتر در نوع امضای شخص فرقی حاصل کند؟ یا موضوع رسیدگی در آن اداره را  تغییر میدهد؟! موضوع همان است و اداره همان، فقط میز تغییر میکند و پول در حساب، تکلیف آن دانش هم هیچ. پایان‌نامه ها را که مکانهایی معلوم و نامعلوم به قیمیت هایی زیبا میفروشند پس دیگر زحمت نوشتن نداریم، نمره‌ها را که صرفاً در شب امتحان رقم میزنیم و این شده است روزگار تحصیلکرده‌ی ما در این کشور.
صرفا نمي توان داد سخن داد و راهي را پيشنهاد نكرد، باید بیاموزیم که امری بنام وجدان در همه‌ی ما وجود دارد، پس از تمامی مدیران کشورم می‌خواهم به دور از تمام حاشیه سازی ها و آمار و ارقام در پی کیفیت باشند و نه کمیت. هر آیینه هم به فکر خلق نظام آموزشی نوینی از خود بدون هیچ مطالعه و کارشناسی دقیق  نباشند و بپذیرند که غربیان در امر آموزش موفق بوده‌اند. پس سیستم آموزشی آنان تا به پایان را اتخاذ نمایند و در خصوص قسمت دوم ماجرا هم که مربوط به کار است ( جهت جلوگیری از روند مدرک گرایی ) مقوله تحصیل و درس را جدای از کار قرار دهند که تا علم برای مبلغی پول بیشتر قربانی مدرک نشود.

جرم عمومی، جرم حق‌اللهی




در ابتدا این اجازه را بدهید که تعریفی از جرم ارائه دهیم که راه را بر تشتت آرای متناقض ببندیم. «جرم» رفتاری ضد اجتماعی است که به سبب ایجاد اختلال در نظم عمومی یک جامعه معین، اقامه دعوی علیه مرتکب آن را موجب می‌گردد. در زمان دادگستری خصوصی صرفن یک نوع جرم شناخته می‌شده و در اغلب موارد، زیان وارده به جامعه از خسارتی که متوجه مجنی علیه می‌گردید قابل تفکیک نبود و به همین جهت دو دعوای عمومی و خصوصی و به تبع آن دو روش مختلف رسیدگی به دعاوی حقوقی و کیفری وجود نداشته. با ایجاد تمدن و فرهنگ بیشتر و خروج بشر از حالت قبیله‌ای زیان وارده بر جامعه از زیان وارده به اشخاص جدا شده و بدین صورت جرم عمومی پدیدار گشته.

«جرائم عمومی» به جرمهایی گفته می‌شود که مستقیما مصالح عمومی را مورد تهدید قرار می‌دهد، ولو اینکه افراد هم به طور غیر مستقیم متضرر شوند. مانند جاسوسی و اخلال در امنیت.
در کشور ما نخستین بار جرم عمومی با تدوین قانون موقتی اصول محاکمات جزایی تعریف شد و تعقیب جرائم هم به عهدهٔ ادارهٔ مدعی‌العمومی گذاشته شد. یک جامه همواره از ارتکاب جرائم متضرر می‌گردد در غیر اینصورت مجازاتی هم نمی‌داشتیم. با این حال ارتکاب بزه همواره سبب ورود خسارت به افراد نیست. جرایمی از قبیل تکدی‌گری، برخی از اشکال آلوده‌سازی محیط زیست، ولگردی، حمل سلاح غیر مجاز، استعمال علائم و نشان‌های دولتی، شرب خمر و غیره اصولا جنبه عمومی دارند و از ارتکاب آن فرد یا افراد خاصی متضرر نمی‌شوند. برعکس، طبیعت بسیاری از جرایم از قبیل سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاسو ارتشاء به گونه‌ای است که علاوه بر جامعه معمولا اشخاص اعم از حقیقی یا حقوقی نیز از ارتکاب آن زیان می‌بینند. آیین دادرسی کیفری سابق در ماده ۲ اینگونه عنوان می‌داشت «محکومیت به جزا، ناشی از جرم است و جرم می‌تواند دو حیثیت داشته باشد اول حیثیت عمومی از جهتی که مخل نظم و حقوق عمومی است، دوم حیثیت خصوصی از آن جهت که راجع‌به تضرر شخص یا اشخاص یا هیات معینی است. علی‌هذا جرمی که دارای دو حیثیت استموجب دو ادعا می‌شود ادعای عمومی برای حفظ حقوق عمومی و ادعای خصوصی برای مطالبه ضرر و زیان شخصی»
به گفته دکتر آشوری «ضرورت ملحوظ داشتن جنبه حق اللهی جرائم، پس از انقلاب همیشه مد نظر بوده‌است که از آن جمله می‌توانبه ماده ۱۹ آیین‌نامه تشکیل دادسرا‌ها و دادگاه‌های ویژه روحانیت اشاره کرد که برای جرائم سه حیثیت حق‌اللهی، عمومی، خصوصی تعریف کرده است.

«حق‌الله» حقوقی است که یک طرف آن خداوند تعالی و طرف دیگر آن افراد جامعه یا گروهی از افراد باشند. مثلا وجوب پرداخت زکات حق‌اللهی است. حق‌الله در فقه اسلام همانند حقوق عمومی در قانونگذاری جدید ایران است. اصطلاح بالا در مقابل حق‌الناس است.
آئین دادرسی لاحق جنبه‌های جرایم را اینگونه ملحوظ می‌دارد: |جرم حق‌اللهی» ‌جرایمی که مجازات آن‌ها در شرع معین شده و مانند موارد حدود و تعزیرات شرعی | جرایم عمومی» جرایمی که تعدی به حقوق جامعه است و مخل نظم همگانی. | جرایم خصوصی» ‌جرایمی که تعدی و تجاوز به حقوق شخص یا اشخاص معین حقیقی یا حقوقی است. (ماده ۲ اخیر الذکر جدای از اینکه اعطای جنبه الهی به کلیه جرایم با واقعیت‌های علمی و عینی و حتی برخی دیدگاه‌های فقاهتی مغایرت دارد، در واقع امر به بیان حیثیت‌های سه گانه الهی، عمومی، خصوصی جرم با عبارتی متفاوت پرداخته است.)
نتیجه‌ای که از این بحث برای نگارنده متصور است این می‌باشد که جنبه حق‌اللهی با جنبه عمومی نبایستی تفاوتی داشته باشد. و در واقع جنبه عمومی شکل صحیح‌تر و درست جرمی است که مخل نظم عمومیم و اجتماست. با این حال قانونگذار بعد از انقلاب خواسته‌اش بر این بوده که جرم را واجد سه وصف بنماید بیشتر در جهت هماهنگ سازی شکل قوانین توسط شوارای عالی قضایی ۶۳/۱۱/۳۰ که یک شق آن الزما همراه دو شق دیگر می‌باشد و رابطه‌ای عموم خصوص مطلق ایجاد می‌نماید. بر این باورم که قانون پیش از انقلاب راه درست‌تری را نسبت به قانون لاحق در پیش گرفته بوده و این با تعارفی که از جرایم بدست آمده صحیح‌تر به نظر می‌رسید.

آشنایی با سازمان بین‌المللی پلیس جنایی(اینترپل) بخش دوم


بر طبق ماده ۲ اساسنامه، اهداف سازمان به شرح ذیل است:
۱. تامین و توسعه حداکثر امکانِ همکاریِ‌ متقابل بین ادارات پلیس جنایی کشور‌های عضو، ‌با توجه به روح اعلامیه جهانی حقوق بشر و در چهار چوب محدودیت‌ها و قوانین و مقررات کشور‌های یاد شده؛
۲. تاسیس و توسعه کلیه موسساتی که جهت پیشگیری از وقوع جرایم عمومی ضرورت دارد.
به موجب ماده ۳ اساسنامه، سازمان اینترپل و کشور‌های عضو در چهارچوب همکاریهای پلیسی متقابل، از هرگونه مداخله در اموری که ماهیت سیاسی، نظامی، مذهبی و نژادی داشته باشد، منع شده‌اند (مبارزه با تروریسم و هواپیماربایی مشمول این ماده نیست و سازمان اینترپل و کشور‌های عضو در جهت مقابله با آن همکاری دارند). بدیهی است این امر نه تنها موجب تضعیف و کم شدن کارایی سازمان نمی‌گردد، بلکه باعث می‌شود پلیس کشور‌های عضو به دور از اختلاف نظر‌های سیاسی و ایدوئولوژیکی در زمینه مبارزه با مرتکبان جرایم عمومی همانند قاچاق مواد مخدر، جرایم اقتصادی، قتل، سرقت، جعل و کلاهبرداری و اجرای عدالت و تامین نظم و امنیت جوامع انسانی با یکدیگر تبادل همکاری داشته باشند. با وجود مفاد این ماده، ‌عملاً مشاهده می‌گرد که روابط سیاسی کشور‌ها و دیدگاههایی که نسبت به هم دارند، خواه‌ناخواه به میزان قابل ملاحظه‌ای بر کیفیت همکاری آن‌ها با یکدیگر در زمینه تعقیب و دستگیری و استرداد مرتکبان جرایم عمومی و سایر همکاری‌ها در زمینه مسائل پلیس بین‌الملل تاثیر می‌گذارد. باید توجه داشت که این سازمان تابع هیچ یک از سازمان‌های بین‌المللی دیگر همانند سازمان ملل متحد نیست و شخصیت حقوقی مستقلی دارد (ممکن است با برخی دیگر از سازمان‌های بین المللی دیگر همکاری داشته باشد، ولی تابع آن‌ها تیست) و چون در اثر توافق و یا قرارداد و تعهد دولت‌ها بوجود نیامده، از نظر حقوقی یک سازمان بین‌الدولی تلقی نمی‌شود. بلکه چون توسط مسئولین پلیس کشور‌ها تشکیل شده و به صورت جهانی درآمده، از نظر حقوقی یک سازمان «بین‌المللی» است و این امر عامل موثری برای بی‌طرفی و استقلال این سازمان به حساب می‌اید. البته، دولت‌ها با قبول پرداخت حق عضویت وموافقت با اعزام هیاتهایی از پلیس خود به اجلاس‌ها و کمیسیون‌ها و سایر گردهماییهای این سازمان عملا و به طور غیر مستقیم با آن همکاری داشته و در سرنوشت آن سهیم هستند.
همچنین، ‌با توجه به اصل حاکمیت کشور‌ها و مداخله نکردن در امور داخلی آن‌ها، این سازمان راساً در هیچ کشوری عملیات اجرایی از قبیل توقیف و دستگیری مجرمانی را که از سوی یک یا چند کشور دیگر تحت تعقیب باشند انجام نمی‌دهد. بلکه به عنوان یک هماهنگ کنندهبین پلیس کشور‌های عضو، این قبیل امور را تسهیل کرده و زمینه‌های تبادل اطلاعات و همکاری پلیس کشور‌های ذی‌ربط را برلی شناسایی و دستگیری این قبیل مجرمان فراهم می‌کند. و عملیات اجرایی در هر کشوری صرفا توسط پلیس‌‌ همان کشور انجام خواهد شد.
در مورد ترکیب کشورهای عضو این سازمان باید گفت تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، اکثریت قریب به اتفاق اعضای این سازمان را پلیس کشور‌های جهان آزاد تشکیل می‌دادند و از پلیس کشور‌های بلوک کمونیست فقط چین، رومانی، مجارستان، بلغارستان و یوگوسلاوی عضو بودند، ولی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، پلیس اکثر کشور‌های تازه استقلال یافته بلوک کمونیست به عضویت این سازمان درآمدند. تعداد اعضا تا سال ۱۹۵۵ پنجاه کشور و تا سال ۱۹۶۷ صد کشور و تا سال ۱۹۸۸ یک‌صدو چهل و ش کشور و در حال حاضر، بجز یک یا دوکشور دیگر، ‌پلیس سایر کشور‌های دنیا که تعداد آن‌ها ۱۸۱ کشور است، عضو این سازمان می‌باشند. ضمنا، کشور ایران از‌‌ همان ابتدای تشکیل این سازمان، یعنی ۱۹۲۳ میلادی (۱۳۰۲ خورشیدی) به عضویت آن درآمده است.
ارکان سازمان بین‌المللی پلیس جنایی (اینترپل) عبارتند از: ‌مجمع عمومی، ‌کمیتهٔ اجرایی، دبیرخانهٔ کل، ‌دفا‌تر اینترپل کشور‌های عضو و مشاوران.
۱. مجمع عمومی: مجمع عمومی، عالیترین مرجع تصمیم گیری سازمان اینترپل است که معمولا سالی یک بار با شرکت نمایندگان کشور‌های عضو که از مقامات عالی‌رتبه پلیس و کار‌شناسان ذی‌ربط کشور متبوعه خود هستند، در یکی از کشور‌های عضو یا دبیرخانه کل تشکیل جلسه می‌دهد. البته، در صورتی که ضرورت اقتضا کند، ‌ممکن است بنا به دخواست کمیتهٔ اجرایی یا اکثریت اعضا در طول سال نیز مجمع عمومی جلسه فوق‌العاده‌ای تشکیل دهد. سی‌و هفتمین اجلاس مجمع عمومی در سال ۱۳۴۷ خورشیدی (۱۹۶۸ م) در ایران در ساختمان جدید‌الاحداث مجلس سنای آن زمان تشکیل شد. هریک از هیاتهای اعزامی از کشور‌ها به مجمع عمومی فقط یک حق رای دارند که توسط رئیس هیا داده خواهد شد. در نتیجه، ‌کم یا زیاد بودن تعداد اعضای هر هیات شرکت کننده، در تعداد رای تاثیری ندارد.
برخی از مسائل مهم که در مجمع عمومی به رای گذاشته می‌شود، همانند انتخاب ریاست سازمان یا دبیر کل یا قبول عضو جدید، باید دو/سوم اعضا به آن رای موافق بدهند تا تصویب شود، ولی سایر مسائل مطروحه با کسب اکثریت نسبی آرا به تصویب می‌رسد.
وظایف مجمع عمومی به شرح ذیل است:
الف- انجام اموری که به موجب اساسنامه سازمان به عهدهٔ آن محول شده است.
ب- تعیین اصول و اتخاذ سیاستهای مناسب برای نیل به اهداف سازمان
ج- بررسی و تصویب برنامه‌ها و پیشنهاد‌های تهیه شده توسط دبیر کل برای سال آینده
د- تدوین و تصویب مقررات عمومی سازمان
ه- انتخاب افرادی که به موجب اساسنامه به عهده مجمع عمومی محول شده است، همانند انتخاب رئیس سازمان، رئیس کمیته اجرایی و معاونین او یا دبیرکل
و- تصویب قطعنامه‌ها و توصیه به کشور‌های عضو در اموری که سازمان صلاخیت آن را دارد
ز- تعیین سیاست‌های مالی سازمانو تصویب ترازنامه بودجه
ح- بررسی و تصویب موافقتنامه‌هایی که با سازمان‌های دیگر منعقد می‌شود.


۲. کمیته اجرایی. کمیته اجرایی متشکل از ریاست کمیته (سازمان) و سه معاون و نه نماینده است که باید از کشورهای مختلف بوده و توسط مجمع عمومی (ریاست برای ۴ سال و معاونان و نمایندگان برای ۳ سال) انتخاب گردند. به طوری که ملاحظه می‌گردد، اعضای کمیته اجرایی جمعا ۱۳ نفرند، ولی در موارد استثنایی و به طور موقت، ممکن است برای اینکه از قاره‌های مختلف بخ نسبت متعارف نماینده در کمیته اجراییحضور داشته باشد، تعداد اعضا به ۱۴ نفر هم برسند. بدیهی است که این افراد پس از انتخاب، دیگر به عنوان نماینده کشور متبوعه خود فعالیت نخواهند داشت، بلکه به عنوان رئیس و معاونان و نمایندگان کمیته اجرایی و برای سازمان فعالیت خواهند نمود. کمیته اجرایی حداقل سالی یک بار به دعوت ریاست سازمان تشکیل جلسه می‌دهد. وظایف ریاست کمیتهٔ اجرایی (ریاست سازمان اینتر‌پل) عبارت است از:
الف. ریاست جلسات مجمع عمومی و کمیته اجرایی را عهده دار شده و مباحث را اداره نماید
ب. هماهنگی لازم بین فعالیتهای سازمان با تصمیمات مجمع عمومی و کمیتهٔ اجرایی به عمل آورد
ج. حتی‌الامکان با دبیر کل سازمان رابطه اداری مستقیم و مداوم داشته باشد

وظایف کمیتهٔ اجرایی عبارت است از:
الف. نظارت بر حسن اجرای تصمیمات مجمع عمومی
ب. تهیه موضوعات دستور کار جلسه مجمع عمومی و ارائه به مجمع
ارائه هرگونه برنامه کار و پیشنهادی که مفید تشخیص دهد، به مجمع عمومی
د. نظارت بر نحوه مدیریت و انجام وظیفه دبیر کل
ه. انجام کلیه وظایفی که توسط مجمع عمومی به آن محول می‌شود.

ادامه دارد...

آشنایی با سازمان بین‌المللی پلیس جنایی(اینترپل) بخش نخست



سابقه فرار برخی از مجرمان از کشور‌های محل وقوع جرم به کشوری دیگر برایی گریز از مجازات و انتقام یا عدم تادیه خسارت زیان دیده، ریشه در تاریخ دارد و بشر از گذشته‌های دور شاهد چنین وقایع ناخوشایندی بوده است. از اوایل قرن بیستم، به علت گسترش و پیچیدگی روز افزون جرائم و بویژه در کشور‌های صنعتی و فراهم شدن تسهیلات بیشتر برای مسافرت بین کشور‌ها، اینگونه فرار‌ها افزایش بیشتری پیدا کرده و در نتیجه، کاهش اقتدار پلیس و کم شدن ضریب امنیت اجتماعی کشور‌های محل وقوع جرم را به دنبال داشته است. به دلیل فقدان مقررات بین المللی برای دستگیری و استرداد این قبیل مجرمین و نیز عدم وجود یک سیستم صحیح تبادل اطلاعات در مورد آنان و سایر امور پلیسی بین کشور‌ها، مجرمان فراری نه تنها می‌توانستند بدون واهمه از خطر تعقیب و دستگیری و استرداد با خاطری آسوده در کشوری دیگر به سر برند، بلکه خطری بالقوه برای امنیت کشور محل اقامت خود نیز به حساب می‌آمدند.
برای کاهش این مشکلات و ایجاد یک سیستم کنترل و مقابله بین المللی با مجرمان و تاسیس مرکز تبادل اطلاعات و اخبار پلیسی بین کشور‌های مختلف، در سال ۱۹۱۴ میلادی به دعوت آلبرت اول پادشاه موناکر، نخستین کنگره بررسی مسائل پلیس و حقوقدانان ۲۴ کشور جهان در کشور مذکور تشکیل و پیرامون چهار موضوع ذیل به بحث و تبادل نظر پرداختند:


ترتیب صحیح و سریع دستگیری و بازداشت مجرمانی که به کشور دیگر فرار می‌کنند.
توسعه و تکمیل علوم و فنون مربوط به تشخیص هویت مجرمان.
متمرکز نمودن آمار جرایم در سطح بین المللی.
ایجا وحدت رویه و هماهنگی بین روشهای مربوط به استرداد مجرمین.

دومین کنگره به دلیل برخورد با جنگ جهانی تشکیل نشد، تا اینکه در سال ۱۹۲۳ به همت و پشتکار دکتر هانس شوبر رییس پلیس وین و با شرکت روًسای پلیس هفده کشور به مدت پنج روز در وین پایتخت اتریش تشکیل شد و عملا کمیسیون بین المللی پلیس جنایی به ریاست دکتر هانس شوبر پایه گذاری گردید و اهداف (اساسنامه) آن در پنجاه ماده تعیین گشته و وین به عنوان محل دبیرخانهً مرکزی آن انتخاب شد. ولی به علت وقوع جنگ جهانی دوم و سایر مسائل سیاسی روز، این کمیسیون از سال ۱۹۳۸ به بعد برای مدتی فعالیت چندانی نداشت تا اینکه در سال ۱۹۴۶ یکی از افسران ارشد پلیس بلژیک به نام لواژ مجددا کمیسیون یاد شده را با شرکت نمایندگان پلیس ۱۷ در بروکسل تشکیل داد. به موجب تصمیمات متخذه در این نشست، پاریس به عنوان محل دائمی دبیرخانه کمیسیون تعیین گردید. دبیرخانه کمیسیون بین‌المللی پلیس جنایی ابتدا در ساختمان امنیت ملی فرانسه مستقر شد و از سال ۱۹۶۲، ‌به طور مستقل به ساختمانی واقع در سنت کلود در حومه پاریس انتقال یافت. بالاخره در سال ۱۹۸۹ به محل فعلی آنکه یک ساختمان جدید و مجهز در لیون فرانسه است، منتقل شد در سال ۱۹۵۶، عنوان کمیسیون بین المللی پلیس جنایی به سازمان بین المللی پلیس جنایی I. C. P. O تغییر پیدا کرد. در سال ۱۹۶۹ کلمه این‌تر پل که خلاصه عبارت Internationl Police است، برای عنوان تلگرافی این سازمان انتخاب و در سطح بین المللی به کار گرفته شد.
اساسنامه فعلی و نیز مقررات عمومی سازمان این‌تر پل، که با رعایت اصل حاکمیت کشور‌ها و عدم مداخله در امور داخلی آن‌ها تهیه گردیده، در سال۱۹۶۵ در بیست و پنجمین اجلاس مجمع عمومی این سازمان در وین به تصویب اعضا رسید و بعد‌ها به تدریج اصلاحات یا الحاقاتی در مورد آن انجام شد. در حال حاضر، اساسنامهٔ ملاک عمل سازمان، در ۵۱ ماده و مقررات عمومی آن در ۶۰ ماده می‌باشد. علاوه بر اساسنامه و مقررات عمومی سازمان، آیین‌نامه‌های اجرایی، مقررات مالی و مقررات بهره‌برداری از شبکه رادیویی و رایانه‌ای، تبادل پیام‌ها و بالاخره مقررات مربوط به ارتباط متقابل دفا‌تر اینترپل کشور‌های عضو و دبیرخانه کل برای حسن جریان امور این سازمان وضع و به مورد اجرا گذاشته شده است.

عدالت

ابتدا با توضیح چند مورد آغاز می کنم :" عدالت یا دادمندی را در فلسفه (هرچیزی در جای خود) معنا کرده‌اند. در واقع مشغله عدالت قرار‌دان چیز‌ها و اشخاص در جای مناسب خود است"
پیرامون واژه :
عدالت در لغت معادل نظم و ادب است، در پارسی «داد» معادل عدل، و دادمندی و دادگری به چم عدالت. دادگر نیز معادل عادل می باشد و دادگستر هم به معنای گسترنده‌ی عدل. از دیگر واژه‌های دارای ترکیب داد در پارسی،دادگاه، دادیار، دادستان، دادخواهی، داد‌دهی، دادرسی، دادپرسیو غیره می باشند.واژه داد برگرفته از ریشه باستانی خود «داتا» به چم قانون می‌باشد.
عدالت اجتماعی:
عدالت اجتماعی یعنی طراحی و اجرای نظام حقوقی به گونه‌ای که هرکس به حق عقلانی‌اش برسد و در مقابل آن حقوق،وظایفی را انجام دهد یا مسئولیت و عواقب تخطی از آن را بپذیرد.با این حال در تعریف عدالت اجتماعی توافق محکمی وجود ندارد. به قولی داد یا عدالت به عنوان مفهومی اجتماعی عبارت است از داوری بر پایه برابری. با این مفهوم داد در مقابل بیداد(بی‌عدالتی) که به معنی قضاوت ناعادلانه است قرار دارد.

بیشتر، از داتا بدانید